به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «سایه سرو» و بزرگداشت مقام علمی دکتر احمد مهدوی دامغانی عصر دیروز پنجشنبه اول خرداد با حضور جمعی از مقامات فرهنگی و چهره های ادب و اندیشه کشور از جمله غلامعلی حداد عادل، سیدکمال خرازی، مهدی محقق، حسین انتظامی، مهدی فیروزان، حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد موسوی بجنوردی، محمدرضا شفیعی کدکنی، بهاالدین خرمشاهی و سیدعلی موسوی گرمارودی در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
حداد عادل در این برنامه گفت: به طور متوسط هر ماه یک بار با دکتر مهدوی تلفنی صحبت می کنم و با هم مکاتبه داریم. اگر روزی نامه هایی را که به یکدیگر می نویسیم، جمع آوری کنم تبدیل به یک کتاب خواهد شد. وقتی نامه های ایشان می رسد، به فرزندان و نوه هایم می دهم تا آن ها را بخوانند. نامه های ایشان مانند مقامات حمیدی می ماند و برای فرزندان من آموزنده است. من هم از آن استفاده آموزشی می کنم و بچه ها را با عبارات فارسی آشنا می کنم.
وی افزود: ایشان چند مقاله برای درج در دانشنامه جهان اسلام به ما داده اند که برخی از آن ها به قدری جامع بودند که به صورت کتاب جداگانه چاپ شدند. استاد مهدوی هم در گزیده مکتوبات مولانا و هم ترجمه قرآن کمک بسیار بزرگی به من کرده اند.
رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در بخش از سخنانش گفت: برای آمدن دکتر مهدوی به ایران هیچ مانعی وجود ندارد. این حرف را من به شما می گویم که دنبال این قضیه را گرفته و پیگیری اش کرده ام. بارها به ایشان تلفن کرده ام و گفته ام که آمدنشان هیچ مشکلی ندارد و هر زمان که اراده کنند می توانند به ایران بیایند ولی زندگی استاد در آمریکا جا افتاده است و با شاگردان و مجموعه ای که دارند، آن جا ماندنی شده اند. اما به هر حال فیض ایشان به ایران می رسد.
حداد عادل ادامه داد: یکی از تاسف های من این است که توجه به زبان و ادب عرب بین ادیبان فارسی زبان کم شده است. اتفاقی که در قرون گذشته به نام تجدد افتاد، پیامدهای مختلفی داشت. مستولی شدن فرهنگ غرب، یکی از این اتفاقات بود که در نتیجه آن ملت ها و فرهنگ های مسلمان و شرقی را به جان هم انداخت و با هم دشمنشان کرد. به این ترتیب همه ما، فارس ها، اعراب، ترک ها و ... متوجه یک قبله جعلی شدیم و از روابط علمی و فرهنگی و ادبی دیرینه مان غافل شدیم. هر استاد درجه اول زبان و ادبیات فارسی را که در 70 و 80 سال اخیر بشناسید، مسلط بر ادبیات عرب بوده است و این دو از هم تفکیک پذیر نیستند. بنابراین اگر بخواهیم تجدید عهدی با ادبیات فارسی داشته باشیم، نباید نسبت به زبان عربی بی مهری کنیم.
در بخشی از این برنامه، پیام پروفسور فضل الله رضا توسط حجت الاسلام سید محمود دعایی قرائت شد که مشروح این پیام به این ترتیب است:
با درود فراوان به محضر استادان و پژوهشگران زبان و ادب فارسی که امروز برای رونمایی کتاب گرانقدر «سایه سرو» در تجلیل از خدمات فرهنگی استاد بیبدیل ادب فارسی و عربی دانشگاه هاروارد، استاد احمد مهدوی دامغانی در تهران محفل ادبی آراستهاند.
چون استاد بزرگوار ما نتوانستند این مجلس بزرگداشت را با حضور خود مزین بفرمایند، رونمایی کتاب به وسیله دختر دانشمند ایشان، ادیب فرزانه و مترجم عالیقدر، بانو فریده مهدوی دامغانی (محمدی) به ایشان تقدیم میشود.
از این بنده فضلالله رضا، یکی از خدمتگزاران ناچیز فرهنگ ایران که سالها از خرمن دانش استاد مهدوی دامغانی بهرهمند بوده نیز یاد فرمودهاند که سلامی و پیامی به عرض برساند.
به خاطر دارم که آن گاه که در ایران (رشت یا تهران) دانشجوی دبیرستان بودم. یک روز شعری را در روزنامههای آن زمان خواندم که محتوای آن در ذهنم اثر ژرف گذاشت: آری
هزار و سیصد و نه بود و نه گذشته ز تیر
که شد تیر اجل تیره چشم فضل و ادب
گمان دارم شعر از رشید یاسمی از ادبای آن روزگار است که در رثای سیداحمد رضوی ملقب به ادیب پیشاوری سروده بود. ادیب پیشاوری نابغهای نامدار و صاحب قلم با حافظه و اشراف شگفتانگیز در ادبیات فارسی و عربی بود که پس از عمری دربدری و سرگردانی، به ایران آمد و چندی در آسمان ادب ایران درخشید و سرانجام در سنین بالای نود در تهران بدرود حیات گفت.
در آن روزگاران راه سفر به اروپا و آمریکا تازه باز شده بود، اما رسانهها و دولتها بیشتر سرمست اکتشافات مادی غرب بودند. از شکوه و عظمت فرهنگ اسلامی کمتر سخن در میان میآمد. به ما شاگردان مدارس جدید چنین القا میشد که علم و فناوری غرب حلال کلیه درگیریهای مادی و معنوی بشر تواند بود، اما نهیب سخنان بلند نابغه یکتاقبای پیشاور که سالها جانش در معرض خطر مهاجمان غرب بود، ما شاگرد مدرسهایهای بیخبر از تحت و فوق وجود را آگاهی دیگر میداد:
گمان مبر که به پایان رسید دور مغان
هزار جرعه ناخورده در رگ تاک است
دیدیم که یک جوان پیشاوری با پای پیاده از پیشاور و هند میگریزد. از طریق افغانستان و خراسان بزرگ ایران خود را به اقیانوس پهناور فرهنگ ایران اسلامی میرساند. در سه راه هر شهری و دهی بزرگان صاحب نظر را جستوجو میکند، آنها را در مییابد و در خدمت ایشان تلمذ میکند: «آب کم جو، تشنگی آور به دست/ تا بجوشد آبت از بالا و پست»
ادیب پیشاوری در خراسان، دو سال پایان زندگانی و مجلس درس حاج ملاهادی سبزواری را درک میکند.
در دورانی که ما نوجوانان خیال میکردیم «بر باغ دانش همه رفتهاند»، ادیب نشان میدهد که فرهنگ اسلامی بسیار وسیعتر از اینهاست:
کسی که ز دانش برد توشهای/ جهانی است بنشسته در گوشهای
این راه را نهایت، صورت کجا توان بست/ کش صدهزار منزل، بیش است در بدایت
در تهران در زمانی که بزرگان ادب فارسی مانند ملکالشعرای بهار و ادیب الممالک و فروزانفر و دهخدا و محمد قزوینی حیات داشتند. کسی بی اعتنا به مال و جاه و مقام دولتمردان فرنگی مآب به آوای بلند میفرماید:
خرد چیره بر آرزو داشتم/ جهان را به کم مایه بگذاشتم
چو تخم امل بار رنج آورد/ نه ورزیدم این تخم و نه کاشتم
سپردم چو فرزند مریم، جهان/ نه شامم مهیا و نه چاشتم
از ایراست کاندر صف قدسیان/ درفشان یکی پرچم افراشتم
سالهای بعد، در آمریکا از دکتر حسنعلی اسفندیاری، فرزند حاج محتشم السلطنه اسفندیاری شنیدم که ادیب پیشاوری صاحب آن حافظه شگفتانگیز و اشراف به ادبیات فارسی و عربی مدتی در منزل اسفندیاری میهمان عالیقدر بود. کسی بیاجازه به اتاق ادیب وارد نمیشد. مستخدم سینی غذا را پشت در میگذاشت و آهسته انگشت به در میزد. نوای زمزمه سید آزاده در شعرخوانی از پشت در به گوش میرسید.
در سالهای پایانی سده نوزدهم میلادی، در کنار صدای چرخدندههای ماشینهای انقلاب صنعتی غرب، زمزمههایی برای بازنگری فرهنگ شکوهمند اسلامی به گوش میرسید که میگفت:
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم/ با شما نامحرمان ما خامشیم
اشارات حاج ملاهادی سبزواری و سرودههای رنگین اقبال لاهوری و نهیبهای حماسی ادیب پیشاوری را میتوان از نطفههای این نهضت برشمرد. دریایی از کتابهای خطی در کتابخانههای خصوصی خانوادههای مشهور شرق بود که دستنخورده مانده بود. پژوهش در محتوای این دریای بیکران، پایگاه بازیابی شکوه فرهنگ اسلامی است.
چهار سال پس از درگذشت ادیب پیشاوری، نخستین اونیورسیته ایران، به نام دانشگاه تهران تأسیس یافت. از آن به بعد پیشرفتهای زبان و ادبیات فارسی، نظام دانشگاهی پذیرفت. خطیبان و مدرسان حوزههای دینی، رفتهرفته با استادان دانشگاهی همداستان شدند. حوزههای درس ادبای معروف مانند: ادیب نیشابوری اول و ادیب نیشابوری دوم همچون سمینارهای دانشگاهی رنگ اجتماعی یافت. اجتهاد و اشراف به ادبیات عرب بر شکوه ادب سنتی فارسی افزود. استاد بدیعالزمان فروزانفر و استاد جلال همایی که به ادبیات عرب اشراف داشتند، از پرچم افراشتگان نهضت ادبیات دانشگاهی در این دوران هستند.
متأسفانه پیش از دوران انقلاب اسلامی، دولتهای ایران به گونهای غربگرا بودند. گرایش دولتها به موازین اجتماعی غرب، به خطیبان و ادبای نامدار حوزهها، رخصت آزادی بیان نمیبخشید. (رجوع فرمایند به شرح زندگانی حاج شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی، والد استاد دکتر مهدی محقق و حاج سید محمدکاظم مهدوی دامغانی، والد استاد دکتر مهدوی دامغانی) انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ شمسی ظهور کرد و هر کس از گوشهای فرا رفتند. بسیاری از مدرسان دانشگاههای ما در جهان پراکنده شدند. گذشت زمان در میبایست که پراکندگان در خانههای جدید خود ریشه پیدا کنند . در این بازار پرجوش فناوری، باز از شکوه فرهنگ اسلامی یاد کنند «که جنس خوب مبصر به هر چه دید، خرید».
یکی از پرچمداران ادب سنتی فارسی، دکتر مهدوی دامغانی، استاد بیبدیل دانشگاه هاروارد آمریکاست که به ادبیات سنتی عربی و زبان فرانسه اشراف دارد. ریشههای بسیاری از صور خیال شاعران بزرگ ما را در ادبیات عرب شناسایی کرده است. استاد مهدوی از مدرسان و پژوهشگران حلقه استاد فروزانفر و استاد جلال همایی است که روانش، جد اندر جد، در خاندان دانشگاهی بلند آوازه محقق و مهدوی دامغانی با ادبیات فارسی و عربی عجین بوده است، سروی سایه فکن بر گستره معراف اسلامی، استادی خطیب و نویسنده و شاعر و خطاط:
پنجاه سال کشتی ای مرد نامدار
پنجاه سال باش که تا کشته بد روی
بخشی از نوشتههای استاد مهدوی از شاهکارهای نثر روان فارسی معاصر است. شکر ایزد که دانشگاه معظم هاوراد آمریکا در دوران معاصر، استاد مهدوی دامغانی، این ادیب بیبدیل را برگزیدند که رهنمای طالبان معارف اسلامی فارسی و عربی در آمریکا بودهاند:
گر ز مغرب برزند خورشید سر
عین خورشید است نه چیز دگر
شاخ گل هر جا که روید، هم گل است
خم می هر جا که جوشد، هم مُل است
نظر شما